|
گفتوگو با تهیهکننده برنامه«زندگی پس از زندگی»
مرگ موقت روی آنتن
عباس اسماعیلگل: برنامه تلویزیونی «زندگی پس از زندگی» که ماه رمضان از شبکه چهارم سیما پخش شد، با استقبال خوب مخاطبان همراه شد. به همین بهانه «وطنامروز» با عباس موزون، تهیهکننده «زندگی پس از زندگی» درباره تجربههای عجیب و غریب دوران تحقیقات و ساخت برنامه و همچنین چالشها و سختیهای تولید برنامههای اینچنینی گفتوگو کرد.
***
* ابتدا از برخی دشواریهای ساخت برنامه «زندگی پس از زندگی» برایمان بگویید.
وقتی در حوزه فیلمسازی درباره موضوعات ماورایی دینی و امثال آن کار میکنید و محتوای شما ارتباط مستقیم با ایدئولوژی و جهانبینی مخاطبان دارد، شکی نیست که در هر بازه از زمان و هر مکانی باشید وارد یکی از پیچیدهترین عرصههای محتوایی فیلمسازی یا برنامهسازی تلویزیونی شدهاید.
وقتی این موقعیت مکانی بشود ایران و بازه تاریخی هم بشود جمهوری اسلامی، آنگاه در یکی از دقیقترین، پیچیدهترین و غنیترین مقطعهای زمانی و مکانی در حوزه موضوعات ایدئولوژیک و جهانبینی قرار گرفتهاید، چرا که در دایره محتوایی یک جامعه سیاسی دینی هستید که قرار است تمام شئون و شاکلههای اجتماع، ساختیافتههایی مبتنی بر جهانبینی و ایدئولوژی باشند و اگر تعارضی بین اثر شما و آثار دینی باشد در تعارض و تضاد با ساختارهای بنیادین به قدمت گزارههای وزین دینی قرار گرفتهاید.
مضافا این منابع طی نیم قرن گذشته در حوزههای علمی و دانشگاهی توسط هزاران کارشناس این جامعه به قوت مهندسی و تلاش شده تا از این مزرعه وسیع محصولی متناسب با روح بشر امروز فراهم و روانه بازار فرهنگی جهان معاصر شود.
در چنین شرایطی شما باید به عنوان یک فیلمساز بتوانید محتوایی فراهم کنید که با مجموع این فعالیتهای عظیم همافزایی و انطباق نسبی داشته باشد و یار راه باشد نه بار و این نیازمند اشرافی نسبی است تا تولید یک برنامه تلویزیونی را در کمترین میزان تعارض با این محتواها مدیریت و هدایت کند. به خودی خود عظمت طول، عرض و ارتفاع خزانه عظیم منابع علمی اسلامی و شیعی در طول تاریخ و لزوم انطباق کافی برنامه تولیدی با آن عمق، دشواریهای محتوایی چنین کاری را گواه است.
* اینکه در این حوزه برنامهسازی در کشور به نوعی پیشرو بودهاید، کار را سختتر کرده بود؟
کار وقتی سختتر میشود که قرار است در چنین حوزهای کاری کنید که پیش از آن به علت ملاحظات و پیچیدگیهای خاص دیگران حاضر نشدهاید انجامش دهید و بناست برای نخستینبار چنین کاری در این حجم انجام شود. مثل کاشفی هستید در راههای نرفته و مسیرهای تاریک بیجاده که قبلا کسی نقشهای برای آن ارائه نکرده و تابلوهای راهنمایی هم وجود ندارد. پس ناچارید برای اولینبار شخصا خطکشی کنید و در تنهایی «نخستین بودن» ناگزیر از ابداع و نوآوری هستید.
* نحوه ارتباطگیری با سوژههایتان چگونه بود؟
سوژههای تحقیق کسانی بودند که در برابر کشف شدن مقاومت داشتند و از مقابل نورافکن کاشف، گریزان بودند و در گسترهای به وسعت ایران باید در پی سوژههایی گریزپا میبودم که تازه وقتی پیدا و راضی به مصاحبه میشدند، دومین مشکل، شیوه مصاحبه و به تصویر کشیدن تجربهشان بود بهگونهای که منطبق با هدف اصلی یعنی اثرگذاری مثبت در راستای ارتقای سبک زندگی و سبک تفکر مخاطبان باشد.
از سوی دیگر موضوعاتی نظیر پراکندگی جغرافیایی سوژهها از جزایر خلیج فارس تا چهار کنج ایران و اینکه وقتی سوژه پیدا میشود مناسب پروژه هم باشد و زحمت و هزینه و زمان هدر نرود، وجود داشت.
چه بسا بارها با سوژههایی ملاقات داشتیم و خدمتشان میرسیدیم اما منجر به تایید محقق و مصاحبه تصویری نمیشد و تجربه مذکور یک خواب بود نه یک تجربه نزدیک به مرگ.
* در میان مصاحبهشوندگان، افراد زیادی از مصاحبه پشیمان میشدند؟
پشیمانیهای مکرر تجربهگران برای انجام مصاحبه تقریبا طبیعی بود. حتی بسیاری از افراد مصاحبهشان ضبط هم شده بود اما بعدا پشیمان شده و اعلام میکردند راضی به پخش مصاحبه نیستند.
از آنجا که سوژهها بارها پشیمان میشدند و بعد از ضبط مصاحبه انصراف میدادند، برای پیشگیری از پشیمانی احتمالی سوژه، هر بار تجربهگری با انجام مصاحبه توافق میکرد و در مرحله راستیآزمایی نیز تجربه او به اثبات میرسید بلافاصله برای تصویربرداری از همان یک سوژه استودیو برپا و بعد دوباره جمع میشد و به همین علت تصویربرداری این پروژه وطنی طولانیتر از برخی پروژههای مستند مشهور همچون سامسارا هیومن و باراکا شد.
* با توجه به برخی محدودیتها، درباره منابع تحقیقی هم شرایط سختی را تجربه کردید؟
کمبود منابع علمی مکتوب برای روش انجام تحقیقات عملی در داخل کشور کار را برایمان سخت کرده بود و برای رفع این مشکل ناگزیر به اخذ و اقتباس از برخی روشهای تحقیق از محققان دیگر کشورها شدیم که قبلا در این حوزه کار کرده بودند، البته برخی تکنیکها هم متناسب با مختصات فرهنگی و اجتماعی سوژههای ایرانی و اسلامی طراحی شد اما مهمترین معضل این بود که زمان پایان پروژه مشخص نبود و محققان دقیقا نمیدانستند چه زمانی به تعداد مورد نظر خود از سوژهها دست خواهند یافت، بنابراین نمیتوانستند عوامل تولید را در سفرها همراه داشته باشند، زیرا هزینههای مرحله شناخت بالا میرفت و ضمنا صحنههای جذاب و مواردی که در سفرهای نخست رخ میداد از دست میرفت.
* انجام این پروژه برای شما و عوامل تولید چه تجربیات شخصی به همراه داشت؟
اگر بپذیریم که ما عوامل تولید برنامه به عنوان باورمندان دینی نسبت به وجود عالم غیب نوعی علمالیقین داشتیم که به صورت اکتسابی توسط والدین و مکانهای تحصیلی در ما ایجاد شده بود، بعد از تولید این برنامه تقریبا همه ما از سطح یقینی که قرار داشتیم فراتر رفته و به عینالیقین نزدیکتر شده بودیم، اگر چه به عینالیقین نرسیده بودیم اما دیگر در آن سطح قبلی از علمالیقین هم قرار نداشتیم بلکه در حدفاصل علم و عین قرار گرفته بودیم چون با افراد مختلفی گفتوگو کرده بودیم که بدون ارتباط با یکدیگر موارد مشابهی از عینالیقین را هر چند گذرا تجربه کرده بودند.
اولین روز ضبط برنامه از این جهت عجیب بود؛ بعد از ضبط مصاحبه دیدیم که یکی از تصویربرداران از پشتپردهای که در آن پناه گرفته بود بیرون نمیآید، وقتی سراغ ایشان رفتیم دیدیم غرق اشک پای دوربین نشسته و با شنیدن تجربه تجربهگر منقلب شده است.
دستیار کارگردان نیز روز دوم ضبط تماس گرفت و اطلاع داد که دیگر سرکار نمیآیم چون با شنیدن این تجربهها عمیقا نیاز به بازنگری در زندگی و اهداف خود دارم و میخواهم از محل کار اصلیام یک ماه مرخصی بگیرم و در خانه به این فکر کنم که باید در این دنیا چکاره باشم. خلاصه! با اصرار زیاد توانستیم ایشان را بعد از چند روز به سرکار بازگردانیم.
همسرم مانند بسیاری خانمها ابتدا از شنیدن مطالبی درباره قبر، مرگ، کفن و سوانح ناراحت میشدند و از اینکه این پروژه را شروع کرده بودم ناراضی بودند و شاید یک سال اول با ابراز نگرانی ایشان گذشت اما امروز ایشان نیز با عبارت مرگ و مفاهیم آنچه «ظاهرا» مرگ مینامیم مأنوس شدهاند و عملا (و نه فقط لفظا) همه خانواده در توجهند که چیزی به نام مرگ وجود ندارد بلکه ما از این زندگی به یک «زندگیتر» کوچ خواهیم کرد.
* انتظار داشتید پس از پخش برنامه چه تحولاتی در جامعه مخاطب شکل گیرد؟
تحولات تفکری و سبک زندگی مخاطب مورد انتظار بوده است. افزایش باور نسبت به عالم غیب موجب کاهش تلاشها برای در اختیار گرفتن منابع مادی و دنیوی و رقابت برای کنار زدن دیگران میشود خود یک چالش اساسی محسوب میشود. معتقدم مخاطب اگر باور داشته باشد بقایش پایانپذیر است و پس از مرگ ظاهری، او وجود ندارد به طور طبیعی در هراس از فنا شدن و از دست دادن چیزهایی است که در این عالم مادی پیرامون وجود دارد بنابراین برای اینکه قبل از فنا استفاده بیشتری از بودن خود ببرد در تلاش است منابع و منافع بیشتری را در اختیار درآورد و مفاهیمی همچون قناعت، ایثار، مهربانی، کمک به دیگران، حقالناس، زهد و تقوا محلی از اعراب پیدا نمیکند. بنابراین به این نتیجه رسیدم اگر مخاطب برنامه به این درک و باور عملی برسد که او پایانپذیر نیست و با از دست دادن عمر همه چیز را از دست نمیدهد، بلکه زندگی برای او همچنان در پیش است و داشتهها و نعمتهای فراتر و برتری در انتظار او است آنگاه دیگر شتابی برای رقابت در کسب مادیات و کنار زدن دیگران ندارد و با خود و خلقت رامتر و آرامتر کنار میآید و آشتیها و مسالمتها افزایش مییابد بنابراین تحول مورد انتظار در مخاطب این بوده که درباره خودش بداند پایانپذیر نیست و زندگی بعدی جایی است بسیار غنی با داشتههایی بیش از اینجا و نیز زندگی بعدی او آینه نقطه به نقطه و نعل به نعل امروز او است؛ اگر خوب، خوب و اگر بد، بد.
* با توجه به تجربیات سخت و خاصی که از تولید این برنامه به دست آوردید، تحولات در روند تولید و چشمانداز ادامه تولید این برنامه در صداوسیما چگونه است؟
چشمانداز ما برای برنامه «زندگی پس از زندگی» هم ارتقای جدی محتوایی و فنی و رساندن کار به آنتن ماه رمضان سال آینده است که امیدوارم در این مسیر موفق باشیم.
* جناب موزون! شما به عنوان یک برنامهساز چگونه به این ساختار در «زندگی پس از زندگی» رسیدید؟
اگر منظور ساختار محتوایی است که قبلا همین محتوا را یک محقق آمریکایی به نام دکتر ریموند مودی تولید کرده و ساختار کلی که بر اساس مصاحبه با تجربهگران است قبلا توسط وی اجرا شده اما ما سعی داشتیم در مقایسه با نمونه آمریکایی، کار را به مراتب ارتقا دهیم به گونهای که حتی قابل مقایسه و رقابت با نمونه ایرانی هم نباشد.
برای مثال مستند مشابه آمریکایی (Life After Life) از نظر فرمی تکدوربینه بود. مصاحبههایش مجری نداشت، سفر به شهرها نداشت، کارشناسان مختلف و متنوع نداشت، ولههای گرافیکی نداشت و میتوان گفت بیشتر مثل یک کار رادیویی بود که به تصویر کشیده شده باشد.
ما علاوه بر اینکه برخلاف تاکشوهای رایج (که با 3 دوربین ثابت ضبط میشوند) 4دوربینه ضبط کردیم، یک دوربین هم در حرکت مدام با زاویه چرخش ۳۶۰ درجه پیرامون مجری و مصاحبهشونده بود.
از نظر محتوایی نیز برای اقناع علمی مخاطب صرفا از دید یک دین یا یک کارشناس دینی یا دانشگاهی پرهیز کردیم و از حضور 12 کارشناس در حوزههای پزشکی، روانشناسی، فلسفه، متخصص بیهوشی، روحانیان مسلمان یهودی، زرتشتی و مسیحی و حتی متخصصان غیرایرانی و غیرمسلمان اروپایی بهره بردیم و در این زمینه از اعضای هیأتمدیره انجمن تحقیقات مرگ موقت آلمان که علمیترین کشور اروپا با نگرشی پوزیتیویستی است استفاده کردیم و در ایران پیچیده امروز که با یک سطح تحصیلاتی بالا در 2 قلمرو حوزه و دانشگاه دارای دامنه بالای غنا و تصادمات جدی علمی است، شاید این تنها ساختاری بود که میتوانست ایجاد پذیرش و مقبولیت نسبی برای مخاطب خاص و عام کند.
ارسال به دوستان
بچه مهندسهای واقعی
احسان سالمی: «آرزوهای دستساز» روایتی از یک جهاد مؤمنانه از سوی نیروهای جوانی است که با همه وجود برای تحقق آرزویی بزرگ پا به میدان مبارزه با سختیها و نامهربانیها میگذارند. روایتی از جوانانی که با وجود تحریمهای خارجی و نامهربانیهای داخلی از مبارزه برای رسیدن به هدفشان ناامید نشدند. الگویی برای جوانان امروز آن هم در سالی که قرار است با «جهش تولید» همراه باشد.
آنچه بهانه نگارش «آرزوهای دستساز» شده، روایت ماجرای شکلگیری یک شرکت دانشبنیان است که توسط چند نفر از نخبگان علمی کشور راهاندازی شد؛ شرکتی که پایهگذار تولید دوربینهای خاص برای پلیس راهنمایی و رانندگی شد و بار بزرگی را از دوش این نهاد برداشت و البته زمینهساز شکلگیری گشت نامحسوس پلیس راهنمایی و رانندگی شد. خدماتی بزرگ که با همت جوانانی بلندپرواز صورت گرفت.
میلاد حبیبی، نویسنده «آرزوهای دستساز» با جمعآوری خاطرات تکتک اعضای این گروه دانشجویی، سعی کرده ماجرای شکلگیری شرکت دانشبنیان آنها را از زبان خود آنها شرح دهد. همانها که برای رسیدن به این آرزوی بزرگ، مسیری بشدت سخت و پر از کارشکنی را طی کردند و برای رسیدن به قلههای پیشرفت، چه چیزی مهمتر از روایت تجربه گذشتگان برای نسل بعد است؟ به تعبیر نویسنده «آرزوهای دستساز» در مقدمه این کتاب: «تاریخ شفاهی پیشرفت درصدد طرح دین و دنیا در کنار هم و بنیادنهادن الگوی نوینی از آرمانخواهی الهی و آبادانی اجتماعی است. روایت بدیعی از حرکتهای پرشتاب و جهادی که ذیل گفتمان معنویت، عدالت و استقلال معنا پیدا میکنند و از تمام توسعهطلبیهای ضدانسانی و جنگطلبانه که آغشته است به سوداگرایی و منفعتطلبی، برحذرند».
* مشکلات کشورت را دریاب!
خاطرات راویان «آرزوهای دستساز» در ارتباط با دغدغههایی که منجر به شکلگیری حرکت اولیه آنها برای برداشتن قدمهایی بزرگ شد، یکی از بخشهای جالب این کتاب است. در بخشی از این کتاب درباره دغدغههای حسین توحیدی یکی از شخصیتهای اصلی این کتاب میخوانیم: «یک بار یکی از اساتید در کلاس خاطرهای از «فایمن» برایمان تعریف کرد. فایمن، یکی از فیزیکدانان بزرگ آمریکاست که توانست جایزه نوبل بگیرد. مهارت زیادی در تدریس داشت. فایمن روزی برای سخنرانی به دانشگاه آرژانتین دعوت میشود. در حین سخنرانی، از دانشجوها میپرسد: «شما چرا همان کاری را میکنید که ما در آمریکا انجام میدهیم؟ وضعیت کشور ما طوری است که باید روی لبه علم حرکت کنیم اما شما که کشورتان مشکلات متعددی دارد، بروید و مشکلات خودتان را حل کنید، نه اینکه به علومی بپردازید که شاید 100 سال آینده هم به دردتان نخورد». مشکلات کلیدواژهای بود که حسین را به مخمصه انداخت؛ مخمصهای مطلوب که باعث میشد مهارت درست زندگی کردن در مواجهه با آن معنا پیدا کند».
* دنیای جداگانه دانشگاه از صنعت
با هر دانشجوی فارغالتحصیل رشتههای فنی و مهندسی که صحبت کنید، از نبود ارتباط میان دانشگاه و صنعت شاکی است؛ مسألهای که راویان این کتاب در دل خاطرات خود بارها به آن اشاره میکنند و از موانع متعددی همچون نبود امکانات لازم در محیط دانشگاهی و عدم اهتمام دانشگاهها برای ارتباطگیری با بخشهای صنعتی و برعکس، میگویند. نویسنده کتاب در میان روایت قصه این چند جوان دانشجو با اشاره به یکی از مشکلات آنها در مسیر تحقق آرزویشان برای راهاندازی یک شرکت دانشبنیان، مینویسد: «وقتی دانشگاه از نیازها چشم بپوشد و پویایی خود را از دست بدهد، دیگر نخواهد توانست دانشجویان را با خود همراه کند.
ناکارآمدی دانشگاه در ایجاد ارتباط بین دانشآموختگان و صحنه کار و تولید باعث میشود نخبگان صنعتی مسیر کارآفرینی و تولید را فارغ از محیط دانشگاه دنبال کنند».
* امان از سنگاندازیهای داخلی!
هر چند تیم دانشجویی مورد اشاره در این کتاب تجربه کارهای متفاوتی را از سر میگذراند تا به جایگاه فعلی خود برسد اما نقطه عطف فعالیتهای آنها طراحی و تولید سیستم سرعتسنج خودرویی براساس پردازش تصویر بود؛ اتفاقی که باعث شد این گروه علاوه بر برگزیده شدن در دهمین جشنواره جوان خوارزمی، در حوزه فعالیتهای صنعتی نیز بتواند با پلیس راهنمایی و رانندگی وارد تعامل و همکاری شود. اما نکته آنجاست که یکی از سختترین مشکلات آنها در طول همه فعالیتهایی که داشتند، سنگاندازیهای داخلی بود؛ مخالفت آدمهایی که بسیاری از آنها از اساس اعتقادی به تواناییهای داخلی نداشته و نداشتند و با بهانههای مختلف تواناییهایی این جوانان را نادیده میگرفتند.
در بخشی از این کتاب در ارتباط با دلایل برخی از اینسنگاندازیها میخوانیم: «کاری که بچهها میخواستند انجام بدهند اگر چه در ظاهر پروژه فنی بود اما این اتفاق میتوانست نقطه عطفی باشد و باعث تکثیر چنین اقداماتی بشود. از طرفی هم تکثیر چنین اقداماتی با منافع عدهای در تعارض بود. چون اگر سیستم در داخل تولید نمیشد، مجبور بودند ساخت آن را با قیمت چندبرابر به شرکتهای خارجی سفارش بدهند و این میتوانست برای برخی مدیران، سفرهای خارجی و حق ماموریت و سود سرشاری به همراه داشته باشد. به نظرشان ایرانی به دردبخور نیست. در پروژههای قبلی بارها به این نتیجه رسیده بودیم که محصولات هم از نظر پشتیبانی، خدمات پس از فروش و یکپارچه بودن بانک اطلاعاتی مشکلات و ایرادهای زیادی داشتند. مثلا لازم بود منبع کدها و برنامههایشان را به ما بدهند اما هرگز این را نمیپذیرفتند».
* حمایتهایی که قوت قلب میشود
حالا که از موانع تولید و فعالیتهای خلاقانه در جهت استقلال اقتصادی کشور و تحقق «جهش تولید» به عنوان اصلیترین هدف کشور در سال جاری گفتیم، بد نیست از نقش مهم و موثر حمایتها نیز بگوییم؛ حمایتهایی که گاهی میتواند موتوری محرک برای ادامه فعالیت جوانها و انگیزه مضاعف آنها برای دلسرد نشدن در برابر ناملایمات باشد. یکی از بخشهای «آرزوهای دستساز» به موضوع شکلگیری شرکت دانشبنیان «پویا فنآوران کوثر» و تقدیر فرمانده وقت نیروی انتظامی از فعالیتهای این شرکت اختصاص دارد؛ تقدیری که بشدت باعث دلگرمی این گروه میشود: «مشغول انجام پروژه بودیم که آقای احمدیمقدم، فرمانده ناجا نامهای به وزیر علوم زد و از او تشکر کرد. در آن نامه اسم شرکت ما را برده و گفته بود این مجموعه دانشبنیان، یکی از نیازهای تخصصی پلیس را برطرف کرده است. این نامه برای ما خیلی ارزشمند بود. مثلا یک جملهاش این بود: «مٌصرانه به دنبال گسترش همکاری با مجموعههای دانشبنیان هستیم». بچهها میگفتند این نامه را ببریم به آنهایی که با ما مخالفت میکردند نشان بدهیم؛ بگوییم رئیستان به ما چنین نامهای زده است. در عمل هیچ وقت از آن نامه استفاده مادی نکردیم که بخواهیم قراردادی بگیریم. پلیسی که ما او را اینقدر بداخلاق و سختگیر تصور میکردیم، چنین نامهای زد و تشکر کرد. این نامه از نظر روانی خیلی به دل ما نشست و خوشحالمان کرد».
این کتاب به قلم میلاد حبیبی از سوی انتشارات «راهیار» روانه بازار نشر شده است.
ارسال به دوستان
«وطنامروز» گزارش میدهد؛ آتشسوزیهای اخیر در کشور طبیعی است؟
آتشسوزی و آتشسازی
گروه اجتماعی: آتشسوزیهای گسترده در کشور و انتشار تصاویر تاسفانگیز بسیار در شبکههای اجتماعی این سؤال مهم را برای همه ایجاد کرده: این حجم از خسارت فقط حادثه است یا ما با یک آتشافروزی سازمانیافته مواجه هستیم؟
به گزارش «وطن امروز»، آتشسوزی در جنگلهای زاگرس در کنار حریق در مراتع و فضاهای سبز شهری و افزایش تعداد حوادث آتشسوزی اماکن مختلف از پالایشگاه گرفته تا مراکز تفریحی و میراث فرهنگی شائبه یک خرابکاری سازمانیافته را به وجود آورد.
بررسیها نشان میدهد عوامل متعددی در آتشسوزیهای اخیر دخیل بوده و نمیتوان علت همه این حوادث را یک یا 2 مورد دانست، آتشسوزی عمدی، صاعقه، خطای انسانی، گرمای هوا و افزایش علوفه خشک از علل آتشسوزیها عنوان شده است.
* وقوع ۲۴۰ مورد آتشسوزی در ۱۱ استان کشور
طی 2 ماه و نیم گذشته 240 مورد آتشسوزی در جنگلهای کشور رخ داده است. فرمانده یگان حفاظت سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری با اشاره به احتمال ادامه آتشسوزی در جنگلها و مراتع، گفت: با توجه به بارشهای مناسب فصلی که منجر به افزایش پوشش گیاهی شده است و از طرفی فرارسیدن فصل گرما و سهلانگاری مردم و گردشگران داخلی در حفظ سرمایههای ملی، احتمال وقوع مجدد آتشسوزی در محیطهای یادشده دور از ذهن نیست. به گزارش فارس، سرهنگ علی عباسنژاد تصریح کرد: عرصههای جنگلی و مرتعی جزو سرمایههای ملی است و از ارزش بسیار بالایی برخوردار است که آموزش و ارتقای آگاهی عمومی تاثیر بسزایی در پیشگیری از وقوع حوادث ناگوار در این عرصهها دارد. وی با اشاره به اهمیت رعایت نکات ایمنی از سوی شهروندان ادامه داد: کوچکترین سهلانگاری و خطای انسانی و هرگونه اقدام نسنجیده حتی جزئی میتواند به وقوع حوادث ناگوار و تحمیل خسارتهای جبرانناپذیر در محیطزیست منجر شود. سرهنگ عباسنژاد با اعلام اینکه طی 74 روز گذشته 240 مورد آتشسوزی در 11 استان کشور حادث شده است، گفت: با حضور بموقع و تلاشهای شبانهروزی محیطبانان، جنگلبانان و سایر نیروهای مردمی بیشتر آتشسوزیها مهار شده است.
وی با اشاره به موانع موجود در مهار آتشسوزیها گفت: به دلیل وسعت زیاد آتش، صخرهای و صعبالعبور بودن منطقه، شیب بالای 70 درجه و عدم برخورداری سازمانهای متولی از امکانات مناسب برای مهار آتش و جلوگیری از گسترش آن، صدمات قابل توجهی به بخش عظیمی از طبیعت وارد و منجر به سرایت آن به سایر مناطق شده است. فرمانده یگان حفاظت سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری با بیان اینکه برای اطفای هرگونه آتشسوزی احتمالی عرصههای طبیعی، نیروهای این فرماندهی در حالت آمادهباش کامل به سر میبرند، تصریح کرد: از نیمه اردیبهشت شاهد فراوانی بالای آتشسوزیها در مراتع جنوبی کشور از جمله استانهای بوشهر، خوزستان و کهگیلویه و بویراحمد هستیم که با برخورداری از تجهیزات هوایی برای مهار بهتر آتشسوزیها با کمک و همیاری محیطبانان، جنگلبانان، نیروهای امدادی، مردمی و نیروهای مسلح، مدیریت و کنترل آتشسوزیها را در حد مقدورات انجام دادهایم. سرهنگ عباسنژاد با اشاره به اینکه در بحث بهکارگیری نیرو به نسبت وسعت مراتع و جنگلهای کشور با استانداردهای جهانی فاصله زیادی داریم، افزود: در جنگلهای انبوه شمال کشور در هر هزار هکتار یک نفر و در جنگلهای زاگرس در هر 6 هزار هکتار یک نفر نیروی فعال بهکارگیری شده است، لیکن با همین نیرو و امکانات کم با تلاش شبانهروزی در حال دفاع از منابع طبیعی هستیم. وی اظهار امیدواری کرد: امیدواریم در سال جاری با حمایت دولت نسبت به تامین تجهیزات مدرن و بهروز و اختصاص بالگرد بومیسازی شده با قابلیت حمل سبد آب، بخشی از کمبود سازمانهای متولی برای اطفای سریع آتشسوزی در مناطق سخت برطرف شود.
* ادعای آتشنشانی تهران: آتشسوزیهای تهران تعمدی نیست
تاکنون هیچ اخباری مبنی بر تعمدی بودن آتشسوزیها در تهران مخابره نشده است. سخنگوی سازمان آتشنشانی تهران درباره علت آتشسوزیهای اخیر در برخی مناطق تهران، گفت: آتشسوزی بوتهها و علوفههای خشک در اطراف پارکهای جنگلی، پارکها یا مناطق تفریحی و گردشگری تهران هر سال در این فصل اتفاق میافتد که این رخدادها بعضا ناشی از سهلانگاری برخی گردشگران در برپا کردن آتش یا وقوع رعد و برق ایجاد میشود. سیدجلال ملکی در گفتوگو با «وطن امروز»، به پوشش مناسب گیاهی بر اثر نزولات جوی در سال جاری اشاره کرد و افزود: آتشسوزی مراتع در پارکهای جنگلی و مناطق گردشگری و همچنین اماکنی که رویش گیاهی و علفزار دارد در سال جاری دور از انتظار نبود، بنابراین تعمدی بودن آتشسوزیها بسیار ضعیف به نظر میرسد.
ملکی خاطرنشان کرد: پوشش انبوه علفهای خشک در برخی مناطق از پارکها و مناطق گردشگری کوهستانی این روزها مستعد آتشسوزی بوده و این اتفاقات ممکن است ناخواسته یا از روی سهلانگاری و کمتوجهی گردشگران حین برپایی آتش برای پخت غذا، کباب یا بساط قلیان اتفاق بیفتد که در سالهای قبل نیز شاهد چنین اتفاقاتی بودهایم.
ملکی با بیان اینکه درباره آتشسوزیهای اخیر تهران کسی مقصر شناخته نشده یا این آتشسوزیها تعمدی گزارش نشده است، افزود: معمولا هر فرد یا صاحب ملکی برای حفاظت از املاک خود باید نظارت دقیقی بر ملک خود داشته باشد. در برخی زمینهای شخصی که بعضا دور آن دیوار یا فنسکشی شده است، انبوهی از گیاهان خشک هرز روی هم تلنبار میشود که با کوچکترین جرقهای باعث آتشسوزی گسترده میشود.
سخنگوی سازمان آتشنشانی تهران همچنین افزود: آتشسوزی هفته گذشته حوالی دریاچه خلیج فارس در پارک چیتگر نیز این گونه بود که یک زمین وسیع که دور آن محصور بود و ساختوسازی داخل آن وجود نداشت، در پی وجود علفهای خشک و هرز دچار حریق شد که خوشبختانه در کوتاهترین زمان ممکن اطفاء شد.
* استاندار تهران: 4 مورد از آتشسوزیها عمدی بود
شاید با بررسی اظهارات دیروز استاندار تهران موضوع آتشسوزیها کمی شفاف شود. به عقیده وی، 20 درصد آتشسوزیها در این استان، آتشسازی بوده است.
انوشیروان محسنیبندپی، استاندار تهران دیروز در پایان پنجمین جلسه ستاد مدیریت بحران استان تهران، در جمع خبرنگاران حضور یافت و با اشاره به آتشسوزیهای اخیر بوستانهای تهران، گفت: در اوایل امسال بارندگیهای خوبی داشتیم که همین امر رشد علفهای هرز در مراتع و بوستانهای تهران را به همراه داشت اما بعدها با افزایش گرمای هوا و شدت تابش آفتاب بعضا به صورت سهوی آتشسوزیهایی شکل گرفت.
استاندار تهران با بیان اینکه مواردی از آتشسوزیها به صورت عمدی رخ داده که مسببان آنها دستگیر شدهاند، تصریح کرد: البته این آتشسوزیها در مجموع ۲۵ مورد بوده است که ۴ - ۳ مورد آنها عمدی بوده است و قطعا مسببان آنها به مجازات خود خواهند رسید.
او تصریح کرد: بیشتر آتشسوزیها بر اثر باقیمانده ضایعات پلاستیکی رخ داده است که انتظار میرود شهروندان نسبت به رها نکردن این ضایعات در طبیعت دقت لازم را داشته باشند.
خوشبختانه آمادگی لازم در دستگاهها برای نظارت و مقابله با این موارد نیز شکل گرفته است.
محسنیبندپی تصریح کرد: برای اتخاذ تدابیر لازم جهت ایجاد آمادگی در آحاد جامعه و دستگاههای ذیربط امروز تشکیل جلسه دادیم و در راستای آن دستگاههایی مثل هلالاحمر، آب منطقهای، آبفا، مسکن و شهرسازی، شهرداری و موسسه ژئوفیزیک گزارشهایی ارائه کردند.
استاندار تهران خاطرنشان کرد: دستگاههای مختلف وظایف خاصی را بر عهده دارند که بر اساس تقسیم کار ملی و استانی در قانون پیشبینی شده است.
محسنیبندپی با بیان اینکه مقرر شده هلالاحمر برای آموزشهای همگانی، از ظرفیتها و امکانات دستگاههای دیگر استفاده کند، گفت: با دستور رئیسجمهور به سازمان برنامه و بودجه نسبت به تأمین اقلام پایگاههای هلالاحمر اقدام خواهد شد.
* ورود ستاد مدیریت بحران به موضوع آتشسوزی جنگلها
15 میلیارد تومان اعتبار برای اطفای حریق هوایی تامین شد. معاون آمادگی و مقابله سازمان مدیریت بحران کشور از ورود این سازمان به موضوع آتشسوزیهای اخیر در جنگلها و مراتع کشور خبر داد. به گزارش ایسنا محمدفرید لطیفی درباره آتشسوزیهای اخیر در برخی نقاط جنگلی کشور و مراتع گفت: در مورد آتشسوزی اخیر در جنگلهای خائیز با پیگیری مدیریت بحران حدود 15 میلیارد تومان اعتبار برای اطفای حریق هوایی تامین و در این راستا حدود 50 ساعت پرواز هم انجام شد. همچنین حدود 15 میلیارد تومان دیگر نیز اعتبار برای اطفای حریق در نظر گرفته شد. وی درباره دلیل این حریقها افزود: دلیل وقوع آتشسوزیهای اخیر در بخشهایی از جنگلها و مراتع در حال بررسی است. این بخش متولی خود را دارد و اقدامات نیز در حال انجام است اما با توجه به حساسیت موضوع و نیز با توجه به وظیفه هماهنگی که بر عهده سازمان مدیریت بحران کشور است، این سازمان نیز به این موضوع ورود کرده و از تمام دستگاهها و سازمانهای مسؤول خواستیم تحقیقات خود را در این زمینه انجام داده و گزارش آن را به این سازمان ارجاع دهند.
* آتشسازی
چیزی که مشخص است اینکه بخش اعظمی از آتشسوزیهای اخیر غیرعمدی بوده و با توجه به اظهارات کارشناسان، بارندگیهای بیسابقه و رشد علوفه عامل اصلی اکثر آتشسوزیها بوده است، با این وجود بخش قابل توجهی از این حوادث نیز عمدی گزارش شده یا اصلا به علت پوشش گیاهی نبوده است. به عنوان مثال آتشسوزی پالایشگاه تهران، آتشسوزی تبریز و... که اصلا در پوشش گیاهی نبوده از این دست است و بخشی از آتشسوزیها رسما عمدی گزارش شده است. در پی آتشسوزی پارک چیتگر و بخشی از جنگلهای کهگیلویهوبویراحمد چند نفر به علت آتشسازی بازداشت شدند. بررسی خبرهای آتشسوزیهای اخیر نشان میدهد در مجموع نمیتوان گفت این حوادث سازماندهیشده است اما گویا برخی از رسانهها با دستور ایجاد تنش و تشویش و با هیجان خبرهای آتشسوزی را پمپاژ میکنند. به عنوان مثال رسانههای معاند مانند العربیه و بیبیسی با هدف بحرانی جلوه دادن اوضاع در مناطق ایران به انتشار خبرهای آتشسوزی میپردازند. سوءاستفاده از اخباری که اکثر آنها طبیعی به نظر میرسد در کنار قصور و تقصیر عدهای از مسؤولان موجب شده این شائبه ایجاد شود که شاید آتشسوزیها هدفمند نباشد اما انتشار خبرهای سریال و مورد توجه قرار گرفتن آن کاملا با اهداف خاصی صورت میگیرد. در کنار اینها باید گفت اگر چه اکثر آتشسوزیها غیرعمدی بوده اما بسیاری از آنها قصور بوده است. مسؤولان میگویند متولیان جنگلها و فضاهای سبز باید حداقلهای امنیتی را رعایت کنند اما این اتفاق رخ نداده و هنوز بسیاری از فضاهای سبز و شرکتهای حساس از لحاظ امنیتی ضعیف هستند.
***
[خرداد 98 چند آتشسوزی داشتیم؟]
تعداد آتشسوزیهای امسال آنقدر مهم شد که شائبه تعمدی بودن این حجم از آتشسوزیها را پررنگ کرد. اهمیت مسأله آنقدر است که باید سری به خبرگزاریها زده و بازه زمانی مشابه سال گذشته را نیز بررسی کنیم تا از این مقایسه به واقعیت مسأله پی ببریم. آنچه به صورت رسمی و البته تجمیع نشده از تعداد آتشسوزیهای خردادماه سال جاری اعلام شده، 60 مورد است. طی ۷۴ روز نخست سال جاری نیز ۲۴۰ مورد آتشسوزی در سطح کشور حادث شده است. این در حالی است که در خردادماه سال گذشته در جنگلها، ۹۰ فقره و در مراتع ۳۰۰ فقره آتشسوزی گزارش شد. بر اثر آتشسوزی در خردادماه امسال بهرغم تلاش یگان حفاظت نزدیک به ۵۰۰ هکتار از جنگلهای کشور آسیب دید. آتشسوزی در جنگلهای کشور طی خردادماه 98 نسبت به مدت مشابه سال 97 البته ۳۰ درصد افزایش یافته که علت حدود ۹۵ درصد آن عامل انسانی بوده است. در سال گذشته نیز بیشترین آتشسوزیها در جنگلهای زاگرسی و هیرکانی روی داده بود به گونهای که 60 تا 70 درصد گزارشها معطوف به این مناطق بوده است. آمار آتشسوزیها در تیر سال گذشته 673 و در مرداد 377 فقره بوده است. بررسیها نشان میدهد که ۹۰ تا ۹۵ درصد آتشسوزیها در منابع طبیعی، منشأ انسانی دارد و برخی افراد با روشن کردن آتش در جنگلها و انداختن ته سیگار یا اشیایی که نور را منعکس میکنند، موجب آتشسوزی در سطح جنگلها و مراتع میشوند. وقتی دلایل این آتشسوزیها را بررسی کنید، با موارد دردناک و قابل توجهی مواجه میشوید. بطریهای شیشهای و آب معدنی همراه با آب، ته سیگار و زغال قلیان و کبابی رها شده در جنگل عوامل اصلی خطاهای انسانی در آتشسوزیهای جنگلها بوده است.
ارسال به دوستان
آغاز محاکمه اکبر طبری
گروه سیاسی: اولین جلسه دادگاه اکبر طبری، معاون اجرایی قوهقضائیه در دوران ریاست آیتالله آملیلاریجانی روز گذشته برگزار شد. نماینده دادستان در این جلسه اظهار داشت: اکبر طبری با انبوهی از اتهامات، راه اجرای عدالت را نیز درباره برخی از متهمان دانهدرشت اقتصادی سد کرده و با تشکیل گروهی مجرمانه در قوهقضائیه، دفتر وی به کانون حل پروندههای متهمان تبدیل شده بود.
به گزارش «وطن امروز»، جلسه رسیدگی به اتهامات اکبر طبری، معاون اجرایی سابق حوزه ریاست قوهقضائیه و متهمان دیگر این پرونده، صبح روز گذشته به ریاست قاضی بابایی در شعبه ۵ دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد. در این جلسه قهرمانی، نماینده دادستان، به درخواست قاضی بابایی در جایگاه قرار گرفت و متن کیفرخواست پرونده اکبر طبری را قرائت کرد.
وی تصریح کرد: افرادی که امروز به عنوان متهم در دادگاه حاضر شدند، متاسفانه اقدامات مجرمانهای اعم از اعمال نفوذ و ارتشاء در حد وسیع مرتکب شدهاند. قهرمانی اظهار داشت: برخورد با این شبکه مجرمانه در قوهقضائیه مبتنی بر تاکیدات مقام معظم رهبری بوده است که تاکید داشتند مبارزه با فساد در درون قوهقضائیه اولویت است، زیرا یک عنصر ناباب در دستگاه میتواند زحمات قضات شریف و پاکدست و کارکنان زحمتکش این دستگاه را مخدوش کند.
* شبکه ارتشای اکبر طبری در قوهقضائیه
نماینده دادستان با قرائت متن کیفرخواست اکبر طبری، اظهار داشت نامبرده در طول 20 سال حضور در قوهقضائیه اقدامات مجرمانه وسیعی را انجام داده است.
قهرمانی تاکید کرد «مراودات ناسالم» و «تبانی با صاحبان پول و ثروت»، 2 عاملی بوده که باعث شده طبری بتواند حداکثر سوءاستفاده مالی و اداری را در دوران حضور خود در قوهقضائیه رقم بزند.
نماینده دادستان اظهار داشت: اکبر طبری با انبوهی از اتهامات هم خود به بیراهه رفته و هم راه اجرای عدالت را درباره برخی متهمان دانهدرشت اقتصادی سد کرده است و با تشکیل گروه مجرمانه در معاونت اجرایی سابق حوزه ریاست قوهقضائیه موجب شد دفتر وی به کانونی جهت مراجعه برخی متهمان برای حل پرونده خود، تبدیل شود. قهرمانی لیستی از اتهامات اکبر طبری را به این شرح برشمرد: دریافت رشوه از جلیل سبحانی بابت هزینه نصب کابینت در واحدی در مجتمع سانا به مبلغ 150 میلیون ریال، پولشویی از طریق انتقال 2 واحد آپارتمان در لومار به فرهاد مشایخ، پولشویی از طریق انتقال ویلای مصطفی نیازآذری به خانم حکیمه شیرمحمدی، جعل و استفاده از اسناد مجعول در پرونده مصطفی نیازآذری، اعمال نفوذ با سوءاستفاده از مستخدمان دولتی در پرونده رسول دانیالزاده، اعمال نفوذ با سوءاستفاده از روابط خصوصی از مستخدمان دولتی در پرونده داوودی سرخوششهری و سایرین، اعمال نفوذ در پرونده موضوع اتهامی وریا مولانایی، تاثیر دادن نفوذ در اقدامات اداری در پرونده علی دیواندری، گرفتن وعده و تعهد در پرونده سیدهادی رضوی و خرید زمین از حمید محمدی.
لازم به ذکر است رسیدگی به اتهامات افراد نامبرده از سوی نماینده دادستان بهعنوان دیگر متهمان پرونده فساد اقتصادی اکبر طبری همزمان با دادگاه وی در حال رسیدگی است.
* اهدای ویلای لوکس به طبری در قبال تبرئه یک متهم اقتصادی
نماینده دادستان در جلسه دادگاه بررسی پرونده اکبر طبری با بیان اینکه «دایره اعمال نفوذ اکبر طبری در پروندههای بستگان، رجال سیاسی و متهمان کلان اقتصادی قابل توجه است»، گفت: یکی از متهمان کلان اقتصادی که پرونده او با اعمال نفوذ بسته شد، مصطفی نیازآذری فرزند کیومرث است که به طور غیرقانونی از کشور متواری شد. او از عناصر اصلی ارتشاء در شبکه اکبر طبری است که با تشکیل ۱۰ شرکت صوری در داخل و خارج از کشور، با نفوذ در بستر قضایی و بانکی کشور و با فاکتورسازی و ثبت سفارشهای صوری اقدام به خروج ارز از کشور کرده و به اموال نامشروع زیادی نیز دست پیدا کرده است.
وی در ادامه عنوان کرد: ۲۷ دیماه سال ۹۰، مصطفی نیازآذری به اتهام اخلال در نظام اقتصادی کشور بازداشت شد اما بهرغم اقاریر صریح متهم، با دخالت و اعمال نفوذ اکبر طبری حکم برائت وی در برخی عناوین اتهامی صادر و در برخی عناوین اتهامی دیگر نیز مسکوت ماند. همچنین بسیاری از مسؤولان بانکی که در این پرونده و اقدامات مجرمانه نقش داشتند با اعمال نفوذ اکبر طبری تبرئه شدند و در حال حاضر، این پرونده در دست رسیدگی قرار دارد.
قهرمانی ادامه داد: فرار مصطفی نیازآذری در قبال رشوهای است که اکبر طبری از او گرفته است که قریب به ۱۵ هزار متر زمین و ۳ طبقه ویلای لوکس به ارزش ۴۲۰ میلیارد ریال در بابلسر است. نماینده دادستان خاطرنشان کرد: اهدای ویلایی با این ارزش در قبال کارسازی پرونده وی بوده و سعی کرده اسناد نقل و انتقال آن نیز با پوششهایی انجام گیرد که هیچ اسمی از مصطفی نیازآذری و اکبر طبری وجود نداشته باشد، بلکه با واسطه بهرام حیدریفر به همسر اکبر طبری منتقل شد که این اقدام با تبانی یکی از سردفتران تهران و با وکالتنامه جعلی صورت گرفت، به طوری که اکبر طبری به جای همسر خود اثر انگشت زد.
قهرمانی اذعان کرد: این ویلا با نظر اکبر طبری و صرف هزینهها از سوی مصطفی نیازآذری ساخته میشود. اکبر طبری به منظور اینکه در مراجعات خود به ویلای مذکور از سوی سرایدار شناسایی نشود، خود را حسین معرفی میکرده است.
وی همچنین تاکید کرد: دریافتی اکبر طبری از افراد، مجموعهای از وجوه نقد و ملک است و شگرد اکبر طبری برای دریافت ملک و وجوه رشوه با شیوهای ماهرانه و به صورت واسطهای بوده است.
* رد پای یکی از نزدیکان حسین فریدون در پرونده طبری
نماینده دادستان در جلسه دادگاه همچنین اعلام کرد در پرونده اکبر طبری 61 نفر بازداشت شدهاند که بعضی از آنها با قرار وثیقه آزاد هستند. حسن نجفی، فرهاد مشایخ، رسول دانیالزاده، مصطفی نیازآذری، جلیل سبحانی، محمد انوشه، علیرضا صادقی، غلامرضا منصوری، حمیدرضا قربانی و بیژن قاسمزاده از دیگر متهمان پرونده فساد اقتصادی اکبر طبری هستند. لازم به ذکر است رسول دانیالزاده که از وی به عنوان سلطان فولاد ایران یاد میشود، در نخستین جلسه محاکمه اکبر طبری حضور داشت. وی پیش از این از کشور گریخته بود که با تلاش وزارت اطلاعات به کشور برگردانده شد. غلامحسین اسماعیلی، سخنگوی قوهقضائیه 22 آبان سال گذشته ضمن اعلام خبر استرداد دانیالزاده به کشور، اظهار داشت وی از بدهکاران کلان بانکی کشور است که در پرونده حسین فریدون هم به اتهام پرداخت رشوه محکوم شده است.
* ابعاد پیچیده پرونده اکبر طبری
نماینده دادستان پس از قرائت کیفرخواست اکبر طبری با بیان اینکه «ابعاد پرونده بسیار پیچیده بود و ما از روز اول نمیدانستیم قرار است چه اتفاقی بیفتد»، گفت: پرونده حاضر بسیار پیچیده بود و در دادسرا مطرح شد و قریب به ۹ ماه مورد بررسی قرار گرفت تا جایی که بازپرس پرونده، شبانهروزی آن را بررسی کرده است. وی همچنین افزود: مشکلی که وجود داشت این بود که ما باید پروندههای دیگر را هم مطالعه میکردیم. البته بازپرس تلاش زیادی کرد، لذا برای حصول اطمینان ۲۵۰ پرونده کلاسه مطالعه شد. همچنین ٣٠ شکایت در این پرونده وجود دارد. در دل پرونده طبری به برخی متهمان هم رسیدیم، در این میان برخی از متهمان از جمله نیازآذری متواری شدند.
قهرمانی در پایان خاطرنشان کرد: هنوز بخشهایی از پرونده طبری مانده که تمام نشده و امید است بزودی آنها هم به قرار نهایی منجر شود.
ارسال به دوستان
سؤالاتی که ظریف باید درباره مبادله جاسوسان آمریکایی و ورود افسران اطلاعاتی اروپایی در پوشش دیپلمات به ایران پاسخ دهد
پلجاسوسان
گروه سیاسی: ماجرای میشائیل برشتولد، جاسوس ارشد آلمانها و رژیم صهیونیستی در ایران، نشان داد مقوله امنیت و رفتار دستگاه دیپلماسی ایران، به جای آنکه ملازم باشند؛ در تقابل و در مزاحمت با هم قرار دارند. از ماجرای رفتار مشکوک وزارت امور خارجه ایران در دستگیری اسدالله اسدی توسط دولت آلمان و همین طور اخراج فلهای دیپلماتهای ایرانی در اروپا گرفته تا آزادی فلهای جاسوسان آمریکایی در ایران و همینطور پذیرش انبوهی از جاسوسهای اروپایی در قالب دیپلمات، محورهای مهمی هستند که نشان میدهد طی 7 سال گذشته رفتار و عملکرد وزارت امور خارجه آقای ظریف، به صورت ویژه و گسترده موجب مخدوش شدن امنیت ملی کشور شده است.
بگذارید حالا که ماجرای فرار سفیر جاسوس آلمان از ایران به مثابه تلنگری درباره حضور جاسوسان غربی در ایران به افکار عمومی زده شده است؛ چند نکته را در قالب سوال از محمدجواد ظریف به عنوان وزیر امور خارجه مطرح کنیم:
1- آقای ظریف! چرا با وجود مخالفت دستگاههای امنیتی کشور با ورود برخی به ظاهر دیپلماتهای غربی به ایران و فعالیت آنها تحت پوشش دیپلمات، وزارت امور خارجه مجوز ورود این افراد به ایران را داده است؟ چرا؟ این شائبه که تساهل و تسامح وزارت امور خارجه برای عبور دادن جاسوسان غربی و صهیونیست از معبر دستگاههای امنیتی ایران، ناشی از برجام و آرزوهای برجامین بوده، به دلیل سکوت دنبالهدار وزارت امور خارجه و عدم شفافسازی آن، در حال تبدیل شدن به باور بخش مهمی از جامعه ایرانی شده است و مقامات ارشد این وزارتخانه را در چشم مردم بدنام میکند. سفیر آلمان در ایران یک افسر ارشد سرویس جاسوسی آلمان بود. او معاون رئیس دستگاه اطلاعاتی آلمان بوده است و جالب اینکه در پورتال سفارت آلمان در تهران نیز در توضیح سوابق برشتولد، این عنوان او ذکر شده است. بنابراین او یک جاسوس شناختهشده بود. خب! چرا وزارت امور خارجه و دولت، آگرمان یا استوارنامه این افسر ارشد سرویس جاسوسی آلمان (همان اتحادیه اروپایی) را تایید کرده تا این جاسوس دانهدرشت با پوشش سفیر بتواند تمام ایران را از کوههای بختیاری تا کویرهای کرمان و... به بهانه گردش و تفریح بپاید؟! سخنگوی محترم وزارت امور خارجه، همزمان با انتشار گزارش اخیر «وطن امروز» درباره این جاسوس، با رندی اعلام کردند مرجع تشخیص جاسوس بودن یک دیپلمات، دستگاههای امنیتی هستند و نه یک روزنامه. تنها چند روز پس از این اظهارنظر سخنگوی ظریف، دولت آلمان سفیرش را از ایران خارج کرد و حالا با دست و پا کردن یک پست جدید برایش در وزارت خارجه این کشور، دیگر او را به ایران نمیفرستد. خب آقای سخنگوی محترم و آقای ظریف! میتوانید بگویید دلیل فرار سفیر آلمان از ایران آن هم تنها چند روز پس از گزارشی که سوابق جاسوسی او را افشا میکرد، چه بود؟ ایضا چه خوب میشود اگر جواب این سؤال را هم بدهید که چرا با وجود نگرانی دستگاههای امنیتی نسبت به حضور برشتولد به عنوان سفیر آلمان در ایران، وزارت امور خارجه آگرمان او را تایید کرد؟ و همینطور اگر صلاح دانستید درباره این هم بگویید که چرا وابسته نظامی سفارت هلند در ایران که برخی شائبهها از جمله داشتن پاسپورت اسرائیلی درباره او مطرح است؛ با وجود مخالفت ستادکل نیروهای مسلح، برای ورود به ایران پذیرفته شد؟ آقای ظریف قاعدتا در جریان هستند خانم ترستال، سفیر سابق هلند در تهران، یک یهودی بوده و اکنون مسؤول امور اسرائیل در اتحادیه اروپایی است! درباره سفارت هلند که به بارانداز صهیونیستها در ایران معروف شده نکات دیگری هم هست که در صورت لزوم بعدها به آنها پرداخته خواهد شد.
2- درباره ماهیت تیم مذاکرهکننده هستهای، بویژه شخص وزیر امور خارجه شائبههای زیادی مطرح است؛ هم قبل از آغاز فعالیت در سمت وزیر امور خارجه و هم، اکنون. اما بهواسطه کلام فصلالخطاب رهبر انقلاب، ما تیم مذاکرهکننده و شخص ظریف را جاسوس یا خائن نمیدانیم. منتها درباره رفتار مشکوک آنها بیتفاوت نیستیم. چرا این حجم از پنهانکاری درباره آقای ظریف وجود دارد. از همان ملاقاتهای غیرشفاف یا شفاف نشده در مذاکرات هستهای تا روابط و مناسبات تعریفنشده با دموکراتهای آمریکایی و بویژه جان کری و همینطور شایعات و شائبههایی که درباره ملاقاتهایی که منجر به آزادی تعدادی از جاسوسان آمریکایی در ایران شد، حرف و حدیثهای زیادی درباره ظریف وجود دارد. هنوز روابط ظریف با برخی محافل قدرت در آمریکا شفاف نشده است. آقای ظریف بهواسطه ملاقاتها و اظهارنظرهایش در جریان مذاکرات هستهای بویژه آن قبیل اقدامات او که احتمال پیوست پروژه رفرم نرم در ایران ذیل توافق هستهای را تقویت میکرد، هنوز محل تردید است. هنوز یک جواب قانعکننده درباره سفر ظریف به زوریخ همزمان با تبادل ژیووانگ که مصادف با حضور برایان هوک در این شهر بوده، به مردم ایران داده نشده است. 2 نوبت ملاقات ظریف با ریچادسون و برگمن برای چه بوده است؟ کانال ارتباطی ظریف با دولت ترامپ چرا پنهان بماند؟
3- وزیر امور خارجه در جمهوری اسلامی ایران همیشه یک جایگاه ملی داشته است. آقای ظریف به خاطر انبوه مسائل شفافنشده و شائبههایی که دربارهاش مطرح است و نیز به واسطه کارتهای متعددی که ( در موعد انتخابات) برای دوستانش در یک جناح سیاسی در 7 سال گذشته ذیل مذاکرات خارجی خرج کرده است؛ متاسفانه تصویر خود به عنوان یک چهره ملی را کاملا مخدوش کرده است. این اتفاق خوشایندی نیست. البته ناخوشایندتر از آن، انبوهی از شائبههای شفاف نشده درباره شخص وزیر امور خارجه است. متاسفانه شخص آقای ظریف در ایجاد این ذهنیتها و شائبهها علیه خودش نقش ویژه داشته است، چرا که تمایلی برای پاسخ دادن به این سوالات و شفاف شدن این شائبهها نشان نداده است.
اکنون اما به نظر میرسد باید یک اراده بیرونی برای حل این ماجرا ایجاد و اعمال شود. شاید این بار مجلس شورای اسلامی محل مناسبی باشد تا ذیل گزاره شفافیت، سری به تاریکخانه وزارت امور خارجه بزند.
ارسال به دوستان
جریان مقاومت در سوگ رمضان عبدالله دبیرکل سابق جنبش جهاد اسلامی فلسطین نشست
آبروی جهادی
گروه بین الملل: رمضان عبدالله، دبیرکل سابق جنبش جهاد اسلامی فلسطین بعد از یک دوره بیماری طولانی دار فانی را وداع گفت. وی سال 1958 میلادی در منطقه شجاعیه نوار غزه چشم به جهان گشود. وی از بنیانگذاران جنبش جهاد اسلامی فلسطین به شمار میآید. بعد از ترور شهید فتحی شقاقی در اکتبر سال 1995، مجلس شورای جنبش جهاد اسلامی رمضان عبدالله شلح را به عنوان دبیرکل این جنبش انتخاب کرد. دوره دبیرکلی وی بر جنبش جهاد اسلامی را میتوان یکی از درخشانترین دورههای جنبش جهاد اسلامی دانست. رمضان عبدالله را از نظر توان و قدرت برنامهریزی و مبارزه باید در زمره بزرگترین مبارزان برای آزادی فلسطین قرار داد. عظمت نام افرادی چون فتحی شقاقی، عماد مغنیه و برخی دیگر از شهدای راه مبارزه با فلسطین سبب شد نام وی در سایه آنها قرار گیرد اما این از عظمت وی کم نکرد.
* مجاهد اقتصادخوانده
رمضان عبدالله را باید در زمره نخبگان فلسطینی دانست؛ مردی که هم در عرصه مبارزه و هم در عرصه تحصیلات ویژگیهای بارزی داشت و در هر 2 جبهه موفق بود. وی فارغالتحصیل مقطع کارشناسی رشته اقتصاد از دانشگاه الزقازیق مصر در سال 1981 میلادی و دکترای اقتصاد از دانشگاه دارام انگلیس در سال 1990 میلادی و استاد اقتصاد دانشگاه اسلامی غزه بود. وی سال 1977 میلادی وارد دانشگاه مصر شد و در آنجا با شهید فتحی شقاقی آشنا شد و به عضویت جماعت اخوان المسلمین درآمد. شقاقی با تقدیم کتابهای سیدقطب، مولودی و حسن البنا و دیگر چهرههای اسلامی، وی را با اسلام سیاسی آشنا کرد. ثمره این آشنایی شکلگیری جنبش جهاد اسلامی در 7 سال بعد بود. رمضان عبدالله شلح بعد از ترور فتحی شقاقی از طرف اعضای شورای جنبش جهاد به سمت دبیرکلی جنبش انتخاب شد. ویژگی بارز رمضان عبدالله پافشاری وی بر مبانی مبارزه تا روز آخر زندگی بود.
* لیست سیاه آمریکا
ویژگی مهم دیگر رمضان عبدالله حضور 25 ساله وی در لیست سیاه آمریکاست. وی نوامبر 1995 میلادی در لیست سیاه آمریکا قرار گرفت و 24 فوریه 2006 میلادی از وی به عنوان یکی از خطرناکترین افراد تحت تعقیب یاد شد. در جریان انتفاضه دوم، صهیونیستها او را به عنوان یکی از عاملان عملیاتهای جهادی معرفی کردند و به عنوان یک شخصیت نظامی در کنار نقش سیاسیاش تحت تعقیب قرار دادند. سال 2003 دولت آمریکا او را به اتهام اقدامات تروریستی تحریم کرد. سال 2007 دولت آمریکا در جریان اجرای برنامه مبارزه برای عدالت 5 میلیون دلار برای ترور یا دستگیری او پاداش تعیین کرد. سال 2017 نیز پلیس فدرال آمریکا، (افبیآی) رمضان عبدالله را در کنار 26 شخصیت دیگر، در فهرست تحت تعقیبان قرار داد. علاوه بر این اتحادیه اروپایی، انگلستان، ژاپن، کانادا، استرالیا و نیوزیلند نیز وی را در فهرست تحریم قرار داده بودند. در دوره دبیرکلی رمضان عبدالله، جنبش جهاد اسلامی به عنوان یکی از قدرتهای مقاومت مطرح شد. اوج این نمود را در جنگ 2014 جنبش جهاد اسلامی به نمایش گذاشت هنگامی که با موشکهای دوربرد، تلآویو و نتانیا در 70 و 120 کیلومتری نوار غزه را هدف قرار داد.
* واکنش حماس به درگذشت رمضان عبدالله
جنبش حماس فلسطین با صدور بیانیهای درگذشت رمضان عبدالله، دبیرکل سابق جنبش جهاد اسلامی را تسلیت گفته و وی را از بزرگان جهاد و مقاومت خواند و ابراز داشت رمضان عبدالله اسوهای در صبر و صلابت و حق و اسطوره جهاد و دعوت به راه خدا بود که در راه اسلام و مسأله فلسطین تلاش میکرد. اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس نیز در واکنش به درگذشت عبدالله رمضان اظهار داشت فلسطین و همه امت اسلامی امروز یک رهبر مجاهد که پرچم مقاومت را در دست داشت و جنبشی بزرگ از گروههای مقاومت و جهاد را رهبری میکرد، از دست داد. هنیه خاطرنشان کرد رمضان عبدالله در دل مقاومت و انتفاضه در فلسطین به دنیا آمد و پرچم کشورش را در داخل و خارج در دست داشت. وی با اشاره به ویژگیهای خوب اخلاقی دبیرکل سابق جهاد اسلامی تصریح کرد وی دو صفت ویژه داشت؛ اول ثبات بر خط مقاومت و جهاد و دوم تلاش در راه حفظ وحدت برای ماندن در سنگر مقاومت.
ارسال به دوستان
12 روز پس از مرگ جرج فلوید بزرگترین راهپیمایی آمریکاییها علیه نژادپرستی، روز شنبه در بسیاری از ایالتهای این کشور برگزار شد
آتش وخشم
*نگارهای بر دیوار تاریخ
گروه بینالملل: در حالی که به نظر میرسید آتش اعتراضات ضدنژادپرستی مردم آمریکا به گرمی روزهای آغازین آن نیست اما حضور صدها هزار آمریکایی در خیابانهای آن کشور اعتراضات دیروز را به بزرگترین جنبش اعتراضی چند سال اخیر تبدیل کرد. روند شعارهای مردمی از اعتراض به قتل شهروند سیاهپوست 46 ساله در حال گذار به سمت تحولات و تغییرات ساختاری است. روز گذشته در دوازدهمین روز از تظاهرات علیه نژادپرستی سیستماتیک و نقض حقوق بشر در ایالات متحده، شهرهای مهم آمریکا صحنه تظاهرات چندصد هزارنفری مردم معترض به وضع موجود بود. این اعتراضات در ایالتهای نیویورک، کالیفرنیا، پنسیلوانیا، اورگان، شیکاگو و پایتخت آمریکا گستردهتر بود. در واشنگتن دیسی بالغ بر 5 هزار نیروی گارد ملی برای محافظت از کاخ سفید مستقر شدند. به گفته کارشناسان، اعتراضات دیروز یکی از بزرگترین اعتراضات ضدنژادپرستی در تاریخ آمریکا بود. نکته جالب توجه اینکه بهرغم اعتراضات گسترده و چشمگیر، دونالد ترامپ بار دیگر با انتشار توئیتهایی بر کم اثر بودن اعتراضات تاکید داشته و عملا باعث خشمگینتر شدن معترضان شد. به نظر میرسد رشتهتوئیتهای کنایهآمیز ترامپ ارتباط مستقیمی با واقعیت سیاست و حکومت در آمریکا دارد و او با اطمینان کامل از اینکه تظاهرات مردمی تحولی در ساختار کلی تبعیضآمیز حکومت آمریکا علیه رنگینپوستان ایجاد نمیکند، به دنبال این است صرفا نژادپرستان سفیدپوست را برای انتخابات بسیج کند.
به گزارش «وطن امروز»، 2 هفته پس از قتل شهروند سیاهپوست آمریکایی از سوی پلیس مینیاپولیس، تظاهرات علیه رفتار خشن و تبعیضآمیز پلیس و نژادپرستی سیستماتیک علیه سیاهپوستان با جمعیت بیشتری برگزار میشود. شبکه راشاتودی در توصیف اعتراضات سراسری در ایالات متحده آمریکا نوشت، دهها هزار نفر از مردم آمریکا با حضور در خیابانهای اصلی، میدانها و پلهای سراسر این کشور اعتراض کردند. حجم اعتراضات روز شنبه آنقدر بود که پیتر نیوشم، رئیس پلیس واشنگتن دیسی تظاهرات روز شنبه را یکی از بزرگترین اعتراضات علیه نژادپرستی در این شهر عنوان کرد. روز شنبه صدها هزار معترض در تفاوتی بنیادین با شعارهای روزهای نخستین اعتراضات، نسبت به ساختار تبعیضآمیز حاکم بر آمریکا که منجر به نقض حقوق بشر و ظلم علیه سیاهپوستان این کشور شده است اعتراض کردند. در همین حال نیروهای گارد ملی نیز اطراف کاخ سفید را تحت کنترل خود درآوردند و این عمارت را با حصارهای مشکیرنگ با ارتفاع بیش از 2 متر به دژ نظامی تبدیل کردند. گارد ملی آمریکا در واشنگتن دیسی اطراف بناهای مهم را بست و گشتزنی انجام شد. پیش از آغاز اعتراضات، خودروهای نظامی و افسرانی با لباسهای جنگی بیشتر فضای محوطه را بسته بودند. همزمان برخی خبرها از ادامه حضور ترامپ در پناهگاه کاخ سفید حکایت دارد. علاوه بر واشنگتن دیسی اعتراضات دیگری در نیویورک، شیکاگو، لسآنجلس، سانفرانسیسکو و دیگر شهرهای سراسر این کشور برگزار شد. در تصاویر منتشر شده از نیویورک پل بروکلین با سیلی از جمعیت پر شده بود و آنطور که رسانهها گزارش کردهاند، با گذشت چند ساعت، همچنان به جمعیت معترضان در این منطقه افزوده شده است. مردم در فیلادلفیا مرکز ایالت پنسیلوانیا یکی از بزرگترین تظاهرات در روزهای اخیر را رقم زدند. تصاویر و فیلمهای منتشرشده از این ایالت حاکی از حضور چندصد هزار نفر از مردم در تظاهرات است. معترضان آمریکایی خواستار اصلاح پلیس و خاتمه نژادپرستی سیستماتیک شدند. تد ویلر، شهردار پورتلند در ایالت اورگان هم نیروهای پلیس در بزرگترین شهر اورگان را موظف کرد از گاز اشکآور استفاده کنند. حدود ۳۰ هزار معترض هم در خیابانهای شیکاگو حضور داشتند تا به خشونت پلیس و نژادپرستی اعتراض کرده و بر لزوم اصلاح سیستم پلیس در ایالات متحده تاکید کنند. تصاویری که از این اعتراضات منتشر شده، حاکی از آن است که این اعتراضات تا پاسی از شب ادامه داشته است و برخی تصاویر نشان میدهد معترضان در اقدامی اعتراضی روی زمین دراز کشیدند.
* کنایههای تمامنشدنی ترامپ
برخلاف تصاویری که در شبکههای اجتماعی و رسانههای غربی از حضور گسترده معترضان در اعتراضات سراسری آمریکا منتشر شده است، دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا که دستور سرکوب اعتراضات را صادر کرده بود، در پیامی در توئیتر نوشت تظاهرات روز شنبه به بزرگی آنچه انتظار میرفت، نبود. این سخنان ترامپ یادآور توئیتهای او درباره کم اهمیت بودن تلفات 1۱0 هزار نفری کرونا در آمریکاست. وی همچنین از اقدامات گارد ملی حمایت کرده بود. ترامپ در توئیت دیگری شبکههای سیانان و اماسانبیسی را به تحریک و برافروختن اعتراضات سراسری در این کشور متهم کرد و همچنین با تغییر نام شبکه اماسانبیسی به اماسدیانسی، این شبکه را به جانبداری از کمیته ملی حزب دموکرات متهم کرد. رئیسجمهور آمریکا در این توئیت حروف انبیسی را از نام اماسانبیسی حذف و دیانسی را جایگزین آن کرد. دیانسی معادل حروف اول کمیته ملی حزب دموکرات است. او نوشت: «سیانان و اماسدیانسی هر کاری ممکن است برای برافروختن جمعیت انجام میدهند. خوشبختانه آنها مخاطبان خیلی کمی دارند.» توئیتهای ترامپ و تلاش او برای کم اهمیت جلوه دادن اعتراضات در شرایطی انجام شده که روز به روز به تعداد معترضان افزوده میشود. در این مدت بسیاری از تحلیلگران و همچنین برخی مقامات سیاسی و نظامی آمریکایی به اشکال مختلف مخالفت خود را با نحوه مواجهه ترامپ با اعتراضات ابراز کردهاند. به زعم این افراد ترامپ به دنبال این است با تشدید رفتارهای نژادپرستانه در جامعه داخلی آمریکا علاوه بر شعلهور کردن آتش خشم معترضان، نژادپرستان سفیدپوست را برای افزایش خشونتها و تظاهرات به خیابانها بکشاند و در این بین از این دوقطبی سیاهپوست / سفیدپوست به نفع کمپین انتخاباتی خود استفاده کند.
* ساختار سیاسی مانع تحولات ساختاری
اعتراضات به فاجعه قتل شهروند سیاهپوست آمریکایی که از مینیاپولیس آغاز شد و در کمتر از 10 روز تمام ایالتها و 450 شهر در آمریکا را فرا گرفته است، اکنون ماهیتی فراتر از اعتراض به قتل یک شهروند به خود گرفته و به نمادی برای اعتراض به کل ساختار تبعیضآمیز و ناعادلانه حاکم بر جامعه آمریکا تبدیل شده است. انتشار آمار بالای تلفات سیاهپوستان غیرمسلح در جریان قتلهای صورت گرفته از سوی پلیس آمریکا، در کنار ابتلا و فوت درصد بالای سیاهپوستان در بحران شیوع ویروس کرونا، ثابت کرد موضوع تبعیض نژادی و بیعدالتی ساختاری در ایالاتمتحده اثبات شده و نابرابریهای مداوم در کسب ثروت، درآمد و مسائل مربوط به خدمات درمانی و بهداشتی در آمریکا غیرقابل انکار است. در این بین نمیتوان ادعا کرد صرفا یک دولت یا حزب مشخص مسؤول وقوع چنین شرایطی است. هرچند جو بایدن به عنوان نامزد حزب دموکرات در انتخابات 2020 سعی دارد خود و جریان سیاسی دموکراتها را ناجی سیاهپوستان و قهرمانی در برابر تبعیض و بیعدالتی سازمانیافته در این کشور نشان دهد اما واقعیت این است که ساختار سیاست و حکومت در ایالاتمتحده اجازه نخواهد داد این نوع اعتراضات به سرانجام مورد نظر تظاهراتکنندگان برسد. نمونه بارز این مدعا نیز اتفاقات ناگواری از جمله حادثه فرگوسن است که در 2 دوره ریاستجمهوری اوباما و معاون اولی بایدن علیه رنگینپوستان رخ داد و عملا جمعیت 13درصدی سیاهپوستان آمریکا را از تحول و تغییر وضعیتشان توسط دولت ناامید کرد. شاید تنها تفاوت دولتهای قبلی با دولت فعلی آمریکا در مواجهه با اعتراضات و تظاهرات علیه بیعدالتی و نژادپرستی، ژست بیطرفانه آنها در جریان اعتراضات بود ولی دونالد ترامپ در شرایطی که جامعه آمریکا از فوران سرکوب در بهت است، میخواهد اسلحه را جایگزین قانون کند و خود به عنوان یکی از اصلیترین نمادهای نژادپرستی و تبعیض عمل میکند. علاوه بر رفتار دولتمردان، آمارهای موجود از وضعیت فعلی نیز نشان میدهد تبعیض و بیعدالتی علیه سیاهپوستان آمریکا نهادینه است. والری ویلسون، مدیر برنامه نژادی، قومی و اقتصاد در موسسه اقتصاد سیاسی آمریکا معتقد است این نابرابریها نتیجه سیاستهای آمریکا در طول تاریخ است که سیاهپوستان آمریکایی را محروم و استثمار کرده است.
* شاخصهای فلاکت در جامعه سیاهپوستان
خبرگزاری سیانان در گزارشی در این ارتباط به 6 مورد از شاخصها و نمودارهایی اشاره کرده است که نشان میدهد جامعه سیاهپوستان در آمریکا تحت تبعیض سیستماتیک طبقاتی و نژادی قرار دارد.
* شاخص ثروت
خانوارهای سفیدپوست در ایالاتمتحده آمریکا به طور کلی ثروتمندتر از خانوارهای سیاهپوست هستند. متوسط ثروت خالص خانوارهای سفیدپوست حدود 10 برابر سیاهپوستان است. طبق آمارهای موسسه بروکینگز، اختلاف ثروت خانوارهای سفیدپوست در برابر سیاهپوستان در حال حاضر بیشتر از هر زمان دیگری در آمریکاست.
* شاخص درآمد
خانوارهای سفیدپوست به طور متوسط درآمد بیشتری نسبت به خانوارهای سیاهپوست دارند. درآمد سالانه سفیدپوستان به طور متوسط 71 هزار دلار است، در حالی که سیاهپوستان 41 هزار دلار در سال درآمد دارند. این یکی از دلایلی است که باعث میشود خانوارهای سیاهپوست نتوانند پساندازی داشته باشند و به طور طبیعی نمیتوانند ثروتی اندوخته کنند. این درحالی است که از سال 2000 اختلاف درآمدی میان سیاهپوستان و سفیدپوستان غیراسپانیایی مرتب افزایش یافته است.
* شاخص بیکاری
نرخ بیکاری در میان سیاهپوستان بیشتر از افراد سفیدپوست است. نرخ بیکاری در میان سفیدها 2/14 درصد است، درحالی که این میزان در میان سیاهپوستان 7/16 درصد است. آوریل 2020 نرخ بیکاری در میان سیاهپوستان به 7/16 درصد رسید که از سال 2010 تاکنون بیشترین محسوب میشود.
* شاخص فقر
در مقایسه با سفیدپوستان، سیاهپوستان آمریکایی سهم بیش از 2 برابری از فقر در ایالاتمتحده دارند. بر اساس این گزارش، میزان فقر در میان سفیدپوستان ۱/۸ درصد است درحالی که در میان سیاهپوستان بیش از 20درصد است.
* شاخص بیمه و خدمات درمانی
در زمینه خدمات درمانی و بیمه نیز سهم سفیدپوستان بسیار بیشتر از خانوارهای سیاهپوست است. درحالی که 4/5 درصد آمریکاییهای سفیدپوست از بیمه و خدمات درمانی محروم هستند، این آمار در میان سیاهپوستان 7/9 درصد است. شیوع ویروس کرونا در آمریکا و قربانی شدن بیشتر سیاهپوستان در برابر سفیدپوستان این نابرابری را بیش از پیش نمایان کرد.
* شاخص ویروس کرونا
در بحران کرونا سهم سیاهپوستان از شمار تلفات ناشی از ویروس کرونا 23 درصد است، در حالی که میزان تلفات سفیدپوستان از کل تلفات این ویروس 13 درصد است. در کنار بیمه و خدمات درمانی کمتر برای سیاهپوستان، بیماریهای زمینهای مانند دیابت، چاقی و فشار خون بالا در میان سیاهپوستان بیشتر است که این مسائل نیز ریشه در درآمد پایین و فقر بیشتر سیاهپوستان دارد.
***
[اعتراضات علیه نژادپرستی در کشورهای مختلف]
روز شنبه نیز در برخی دیگر از نقاط جهان از جمله لندن، ملبورن و سیدنی تظاهرات ضدنژادپرستی برگزار شد. تظاهرات استرالیا بر نحوه رفتار با بومیان این کشور متمرکز بود. راهپیمایی در سئول در حمایت از جنبش زندگی سیاهپوستان مهم است. گروهی از فعالان در مرکز سئول دست به راهپیمایی زده و از جنبش ضدنژادپرستی در آمریکا حمایت کردند. این راهپیمایی در سئول جدیدترین راهپیمایی در نشان دادن حمایت مردم کرهجنوبی از سیاهان آمریکا بود. در بسیاری از شهرهای آلمان همانند دیگر شهرهای اروپایی روز شنبه تظاهرات وسیعی علیه نژادپرستی و در حمایت از اعتراضات ضدنژادپرستانه در آمریکا برگزار شد. برلین، پایتخت آلمان و شهرهای گوناگون دیگر این کشور صحنه تظاهرات دهها هزار نفری مردم به این مناسبت بود. در شهر برلین به دلیل تعداد زیاد شرکتکنندگان در تظاهرات، ماموران پلیس خیابانهای اطراف میدان «الکساندر پلاتز»، محل تجمع تظاهرکنندگان را مسدود کردند که باعث ایجاد راهبندان زیادی در پایتخت آلمان شد. در این میدان حدود ۱۵ هزار نفر تجمع کرده بودند. ماموران پلیس پیش از برگزاری این تظاهرات گمان میکردند تجمع حدود ۱۵۰۰ نفری در این میدان شکل بگیرد. اعتراضات ضدنژادپرستی در انگلیس منجر به درگیری بین مردم و نیروهای پلیس شد. به گفته رئیس پلیس شهر لندن، 14 مأمور پلیس در جریان اعتراضات ضدنژادپرستی روز شنبه زخمی شدند. به نوشته وبگاه گالف تودی، بعد از اعتراضات صلحآمیز و عظیم در لندن، تعداد معدودی از معترضان با مأموران پلیس این شهر در انگلیس درگیر شدند که در پی آن 14 نفر از آنان زخمی شدند.
***
[جزئیات جدید از اختلاف نظر ترامپ و اسپر]
روزنامه واشنگتنپست و شبکه سیبیاس به نقل از منابع مطلع گزارش دادند، دونالد ترامپ قصد داشته است ۱۰ هزار نیرو برای کنترل اعتراضات روز شنبه در واشنگتن دیسی مستقر کند. یک مقام ارشد پنتاگون گفت، ویلیام بار، دادستان کل، مارک اسپر، وزیر دفاع و مارک میلی، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا در نشست روز دوشنبه هفته قبل در دفتر ترامپ با طرح استقرار این تعداد نیرو مخالفت کردند. به گفته این منبع مطلع در پنتاگون، ترامپ گفته بود: ما باید خیابانها را کنترل کنیم. ما به ۱۰ هزار نیرو در اینجا (واشنگتن) نیاز داریم. همین الان میخواهم. یک مقام ارشد وزارت دفاع آمریکا به سیبیاس گفت، ترامپ در بحث درخواست استقرار نیرو بر سر مارک اسپر که با استفاده از «قانون شورش» مخالفت کرده بود، فریاد زد. این قانون مرتبط با قرن نوزدهم، به رئیسجمهور آمریکا اجازه میدهد ارتش آمریکا را برای اجرای مقررات در داخل در سراسر این کشور مستقر کند.
******
نگارهای بر دیوار تاریخ
شروین طاهری: پرچم مشهور به«راهراه و ستارهنشان» امروز به یکی از معمولترین هدفهای خشم آتشین میلیونها آمریکایی از ظلم و نابرابری نظام سیاسی ایالات متحده تبدیل شده است. نرخ شیوع اقدام اعتراضی آتش زدن پرچم آمریکا در ایالات پنجاهگانه نرخ واگیر کرونا را با فاصلهای بعید پشت سر میگذارد.
پرچمی که همین حالا در ایران ـ شاخصترین دشمن ملی و عقیدتی واشنگتن در جهان ـ بسیاری از روشنفکران و دولتیهای ما حاضر نیستند حتی به طور نمادین پا رویش بگذارند به این بهانه که مبادا به ملت آمریکا توهین شود اما همان مردم ینگه دنیا از سیاه و سفید و زرد و سرخ، در ابعاد وسیع پرچم پیژامهای بیریشه را که از 3 قرن پیش تقریبا به همین شکل امروزی توسط استعمار بریتانیا بیخ ریش آمریکاییها بسته شده بود، آتش میزنند تا پیام مخالفت خود با بنیانهای سرمایهداری و بردهداری نظام حاکم را به واشنگتن ارسال کرده باشند. «هلن باینسکی»، روزنامهنگار و تحلیلگر آمریکایی مسائل سیاسی در مقالهای پر بازدید، بروز این پدیده در آمریکا را انتقام تاریخ از نمادهای رنگارنگ قدرتهای جهان میداند و با اشاره مستقیم به شورشهای اخیر مینویسد: آتش زدن نماد حکومت آمریکا نه فقط به منزله شکست ملیگرایی ترامپ است بلکه موجی است که پیش از نژادپرستی دولت فعلی آمریکا، کل نظام مدعی لیبرالیسم آمریکا را هم در نوردیده بود؛ نظامی که قرار بود حق مردم را بدهد نه اینکه از حق نفس کشیدن و زندگی هم محرومشان کند.
در حالی که هنوز امثال صادق زیباکلام و محمود سریعالقلم مشغول پند و اندرز دادن انقلابیها برای احترام به پرچم آمریکا هستند، «بنکسی» هنرمند انگلیسی و مشهورترین دیوارنگار(گرافیتی) دنیا، جنبش ضدنژادپرستی مردم آمریکا را به آتش زدن پرچم ایالات متفرقه پیوند زده و تبدیل به یک نقاشی دیواری جدید کرده است (تصویر بالا). بنکسی این طرح را روز شنبه در اینستاگرام به اشتراک گذاشت که در همان شب اول انتشار، 2 میلیون لایک خورد. تفاوت آشکاری است میان آنهایی که زبان خادمان سیاسی و اقتصادی غرب هستند با قلمی که حرف دل مردم غرب را میزند. بنکسی در این دیوارنگاره، تصویر میکند چطور آتش برافروخته از ماتم و البته خشم سیاهان- پس از قربانی شدن جرج فلوید توسط پلیس آمریکا- به جان نماد « راه راه و ستارهنشان» سلطه آمریکا با 13 نوار قرمز و 50 ستاره افتاده است.
او در توضیحی بر این طرح، نژادپرستی را به ترکیدن لوله در طبقات پایین آپارتمان تشبیه میکند که ساکنان طبقات پایین را وامیدارد برای حل مشکل به طبقات بالا یورش ببرند؛ اخطاری برای برج عاجنشینان نظام سرمایهداری، و نتیجهگیری میکند که «این مشکل سفیدهاست و خود آنها باید مشکلشان را حل کنند!» بنکسی ماه پیش نیز در دیوارنگارهای دیگر با برجسته کردن پرستاران به عنوان قهرمان مبارزه با کرونا، زیرآب دیگر نماد آمریکایی یعنی مرد عنکبوتی را زده بود.
البته نباید دچار این خطا شویم که موج وسیع آتشزدن پرچم ایالاتمتحده، رویکردی اجتماعی و سیاسی مختص سیاهان و رنگینپوستان آمریکاست. این موج کمتر از 4 سال پیش و از زمان روی کار آمدن دونالد ترامپ شدت گرفت که در خط مقدم آن لیبرالها و چپهای جدید جهانی قرار داشتند یعنی حامیان دموکراتهای شکستخورده در انتخابات 2016 به رهبری سیاسی هیلاری کلینتون و رهبری معنوی باراک اوباما. نخستینبار که ترامپ خواهان محاکمه آتشزنان پرچم پیژامهای محبوب نژادپرستان و جنایتکاران شد در واکنش به شورش دانشجویان سفیدپوست مخالف خود در برکلی بود. بعد رسانههای لیبرال به او یادآوری کردند نخستینبار این کلهپوستیهای سفید جداییطلب- یعنی متحدان جمهوریخواه امروز ترامپ- بودند که در حمایت از استقلال جمهوری کارولینای جنوبی پرچم کنفدراسیون را برافراشتند و پرچم آمریکا را آتش زدند. جز کارولینای جنوبی دستکم 7 ایالت دیگر بویژه تگزاس، بزرگترین تجمعگاه حامیان جمهوریخواه، ملیگرا و نژادپرست ترامپ نیز پرچم کنفدراسیون بردهداران جنوب را به ارث بردهاند. این تنها بخشی از حقایقی است که نشان میدهد پرچمی که امروز روشنفکران و خودفروختگان این طرفی برایش قسم میخورند، حتی نماد سفیدهای آمریکا هم نیست چه رسد به نیمه دیگر تحت ستم سیاهان و رنگینپوستان آمریکا.
ارسال به دوستان
دکتر جوانی که کابوس اسرائیل بود
محمدعلی صمدی*: دکتر رمضان عبدالله و دکتر فتحیشقاقی هر دو فلسطینی بودند اما در مصر با هم آشنا شدند. هر دو در دانشگاه «زقازیق» درس میخواندند؛ دانشگاهی که یکی از زیرمجموعههای «الازهر» بود و به عنوان کانون فعالیت دانشجویان مذهبی شناخته میشد. هنوز نمیدانم او چطور به پست فتحی خورد. رمضان اقتصاد میخواند و فتحی، پزشکی؛ فتحی 7 سال هم از او بزرگتر بود. شاید همین فاصله سنی و پختگی محسوس فتحی، او را برای رمضان تقریبا در جایگاه استاد قرار میداد. همان روزها بود که انقلاب اسلامی ایران پیروز شد و عشق انقلاب ایران و رهبرش در دل فتحی جوانه زد و نتیجهاش شد کتابِ «خمینی؛ راهحل و جایگزین اسلامی». استاد، عشق خود را به شاگردانش هم منتقل کرد و بعد از مدتی، دانشجویان فلسطینی که با فتحی نشست و برخاست داشتند، تشکیلاتی کوچک به راه انداختند به نام جنبش «جهاد اسلامی فلسطین». این آغاز راهی طولانی و سخت بود که کسی گمان نمیکرد به نتیجه مشخصی برسد. دست این دانشجویان از همه جا کوتاه بود و به دلیل مذهبی بودن، کششی هم برای عضویت در سازمانهای شناختهشده فلسطینی (که غالبا غیرمذهبی یا مارکسیست بودند) نداشتند. حتی رفاقت پرآب و تاب یاسر عرفات با انقلابیون مسلمان ایران و حضور شخصیتی مانند «ابوجهاد» که به مذهبی بودن شهرت داشت، نتوانست اعتماد این بچه مسلمانهای پرشور را جلب کند. تلقی این جوانان از مذهبی بودن، تحت تاثیر مغز متفکرشان یعنی «فتحیشقاقی»، به پیروان حضرت امام خمینی که آن روزها فریادهایشان در تمام رسانههای جهان عرب به گوش میرسید، نزدیکتر بود. جذابیت انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی برای آنها به قدری زیاد بود که حتی اختلاف مذهبی هم نتوانست مانعی برایشان ایجاد کند.
رمضان عبدالله بعد از گرفتن مدرکش در مصر، برای ادامه تحصیلات به انگلستان رفت که به نظرم در هماهنگی کامل با «فتحیشقاقی» بود و اگر چه هنوز برای این ادعا مستندی ندارم اما به احتمال قریب به یقین، هسته اولیه «جهاد اسلامی فلسطین» از همان روزها وی را به عنوان گزینه احتمالی برای هدایت گعده تازهتاسیس خود که برایش آرزوهای بزرگی داشتند، در نظر گرفته بود.
فتحیشقاقی پس از پایان تحصیلات به فلسطین بازگشت و در کنار کار طبابت، سازماندهی «جهاد اسلامی» را هم دنبال میکرد. همان روزها بود که دستگیر شد و 3 سال را در زندانهای اسرائیل گذراند. بعد از آزادی هم اشغالگران وقتی متوجه شدند دستبردار نیست، از غزه به لبنان تبعیدش کردند. شاید این از اشتباهات بزرگ اسرائیل بود. لبنان جولانگاه کسانی بود که فتحی مجذوبشان بود: مریدان امام خمینی. در عرض چند سال، سازمان نحیفی که چندان جدی به نظر نمیرسید، به چنان بلوغی رسید که شاخکهای سازمانهای امنیتی اسرائیل را به خود جلب کرد. اشغالگران که در منفعل کردن عرفات و کشاندن او پای میز مذاکره موفق شده بودند، متوجه شدند علاوه بر اسلامگرایان سنتی که روزبهروز قدرتمندتر میشدند ـ و به دلیل تفاوتهای مذهبی، رغبت زیادی برای نزدیک شدن آشکار به ایران و مبارزان تحت تاثیر جمهوری اسلامی نداشتند- باید نگران موج جدیدی از چریکهای فلسطینی باشند که هیچ پروایی از نزدیک شدن به کانونهای تحت تاثیر امام خمینی ندارند. اتفاقی خارج از پیشبینیها در حال رخ دادن بود. جهاد اسلامی به هیچوجه از نظر ضریب نفوذ و تعداد اعضای وفادارش، به پای سازمان مذهبی دیگری که به نظر اسرائیلیها، رقیبش محسوب میشد «حماس» نمیرسید اما بشدت بیپروا و غیرقابل محاسبه بود. اگر چه هر دو ریشه در «اخوانالمسلمین» داشتند اما «جهاد اسلامی» با الگوبرداری از روند برقآسای انقلاب اسلامی در ایران، حصار حسابگری و احتیاط ذاتی اخوانی را شکسته و بیمحابا، علیه اشغالگران وارد عمل میشد. از طرفی «حماس» پیرو ساختار پولادین «اخوانالمسلمین»، بخش زیادی از انرژی خود را صرف اصلاحات اجتماعی و تربیت کادرهای سازمانی میکرد که همین بر کندی تحرکاتش میافزود اما «جهاد اسلامی» معتقد بود اصلاح اجتماعی و تربیت نیروها، هر دو در جریان جهاد علیه صهیونیستها حاصل خواهد شد و همین امر بر چابکی و تحرکش، نسبت به همتای باتجربهترش اضافه میکرد. نتیجه، برخلاف انتظار تلآویو بود که فکر میکرد فتحیشقاقی و پیروانش در جامعه اسلامگرایان سنتی و بعضا جزمی فلسطینی، منزوی و در نهایت از میدان به در خواهند شد. عملیاتهای ریز و درشت جهادیها که غالبا بدون ملاحظات مرسوم حماسیها انجام میشد، خود عاملی شد که حماس هم برای حفظ موقعیت برترش در میدان مبارزه، سرعت عمل چشمگیری پیدا کند. دکتر «فتحیشقاقی» سرانجام چهارم آبان 1374 خورشیدی، توسط «موساد» ترور شد. همرزمانش که میدانستند اسرائیل در کمین جانشین او است، بیسر و صدا، ترتیب انتقال رمضان عبدالله را از اروپا به سوریه دادند و به صورت ناگهانی، او را به عنوان دبیرکل جدید سازمان معرفی کردند. یک بار دیگر اسرائیلیها با همان ماشینهای محاسباتی خود، این طور برآورد کردند که یک استاد دانشگاه اقتصاد که سالها هم در غرب زندگی کرده، نخواهد توانست جوانان پرشور و شهادتطلب «جهاد اسلامی» را اقناع کند. اما شد آنچه شد. «جهاد اسلامی» طی 10 سال، در عرصه عملیات ضدصهیونیستی چنان درخشید که هیچکس نتوانست نقش چشمگیرش را در وادار کردن صهیونیستها به عقبنشینی از نوار غزه در سال 1384 انکار کند. آنچه برای صهیونیستها مرگبارتر به نظر میآمد، نفوذ غیرمنتظره «جهاد اسلامی» در کرانه باختری بود که خط قرمز «دولت یهود» به شمار میرفت. 3 سال قبل از عقبنشینی اسرائیل از «غزه»، تنها در یک فقره، فرمانده جوانی از جهاد اسلامی به نام «محمود طوالبه» در کرانه باختری (اردوگاه جنین)، بلایی بر سر اشغالگران آورد که ارتش اسرائیل یک عملیات بزرگ و پرهزینه را برای کشتن او و نیروهایش در اردوگاه جنین به اجرا درآورد که طی چند روز به قیمت جان 22 سرباز اسرائیلی تمام شد و در تاریخ فلسطین به نام «نبرد جنین» ماندگار شد. حالا دیگر کاملا برای صهیونیستها مشخص شده بود «جهاد اسلامی» تحت رهبری «رمضان عبدالله» با الگوبرداری از تجارب شگفتانگیز حزبالله لبنان طی سالهای 1990 تا 2000 میلادی، به چنان جایگاهی در موازنه قوا میان مقاومت اسلامی و رژیم صهیونیستی دست یافته که نادیده گرفتنش(چه از سوی دشمن و چه از سوی آنان که رقیبش میپندارند) غیرممکن شده است. در نبردهای چندگانه غزه هم، جهاد اسلامی تاثیر غیرقابل چشمپوشی خود را به رخ کشید.
بیماری ناگهانی رمضان عبدالله و به هوش نیامدنش پس از یک عمل جراحی سنگین، برای این سازمان ضربه دردناکی بود. شامگاه شنبه «رمضان عبدالله» پس از بیش از 20 سال مبارزه، سرانجام از قفس تن رهید و از او کارنامهای به یادگار ماند که یقینا مایه آبروی استاد شهیدش «فتحیشقاقی» و کل مقاومت اسلامی است. روحش شاد و همنشین با شهدا باد.
* پژوهشگر، تاریخنگار و کارشناس غرب آسیا
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|